مقاله سرا

این وبلاگ حاوی مقاله های بسیار کاربردی میباشد امیدواریم نهایت استفاده از آنها را ببرید

مقاله سرا

این وبلاگ حاوی مقاله های بسیار کاربردی میباشد امیدواریم نهایت استفاده از آنها را ببرید

فروغ فرخزاد


مقدمه

فروغ فرخزاد از معدود شاعران دوره معاصر است که از نظر زبان شعری دارای سبک و شیوه مخصوص به خویش است اشعار اولیه او عمدتا شامل اشعار است که بیانگر احساسات سطحی شاعر است عمده این اشعار عاشقانه‌هایی هستند که بی‌پروا و بی‌پرده به بیان احساسات شهوانی شاعر می‌پردازند و این البته تا آن روزگار در ادبیات ایران بی‌سابقه بود شعر شاعران زن پیش از فرود فرخزاد را به سختی می‌توان از شعر شاعران مرد تشخیص داد اشعار آنان در واقع تلفیقی از صور خیالها و سنتهای رایج ادبی دوران آنهاست اگرچه شعر زنان شاعر در طول تاریخ ادبیات ایران از احساسات رقیق زنانه بی‌بهره نیست، اما این احساسات به قدری در لفافه تعبیرات و صور خیال رایج شعری در هم پیچیده شده‌اند که اگر شاعر شعر شناخته نباشد، نسبت آنها به یک مرد هم غیر طبیعی جلوه نمی‌کند در واقع اوضاع و احوال اجتماعی ایران قدیم وشرایط محیطی به آنان این اجازه را نمی‌داد که تمایلات گناه آلود خود را با آن صراحت و بی‌پروایی که در شعر فروغ فرخزاد متجلی است ، بیان کننده مگر در مواردی معدود که عمدتا جزء مطربه‌های درباره محسوب می‌شدند نه از طبقات محترم اجتماع عمده شاعران زن در تاریخ ادبیات ایران یا متعلق به دربار و جزء خاندان سلطنتی بوده‌اند و یا از طبقات مذهبی اما فروغ فرخزاد در دوره معاصر از جهت صراحت بیان تمایلات شهوانی و گناه آلود تقریبا معارضی نداد همین ویژگی سبب شد که شعر او به سرعت مورد توجه خوانندگان شعر قرار بگیرد . حتی برخی این ویژگی را مهمترین عامل ترجمه‌های متعدد شعر او در آمریکا و اروپا می‌دانند.

نخستین مجموعه شعر فروغ فرخزاد «اسیر» است او با انتشار این مجموعه در واقع دست به یک سنت شکنی زده بود و از رهگذر همین سنت شکنی و خلاف آمد عادت بود که مقدمات شهرت فرخزاد فراهم شد بیان صریح احساسات و تمایلات درونی به ویژه راجع به عشق زمینی و تمایلات جنسی از جانب یک زن البته تازگی داشت و همین تازگی سبب اقبال به شعر او شد.

در مجموعه اسیر البته از نظر عناصر شعری نمی‌توان شعری در خور توجه یافت در این اشعار ضعف‌های فراوان می‌توان نشان داد صور خیال چشمگیری ارائه نمی‌دهد از نظر زبانی و ساختار جملات دچار ضعفهای اساسی است از جهت وزن و موسیقی ایرادات فراوان دارد و در مجموع چیزی جز یک تجربة خام تلقی نمی‌شود. تنها عنصر برجستة این مجموعه همان بیان صریح و بی‌پردة شاعر است که خود را به تقیدات و قالبهای مرسوم اجتماع محدود نکرده است

این مجموعه در بردارنده چهل و چهار قطعه شعر است که شاعر آنها را در طول سالهای 1332 1334 سروده است این مجموعه در سال 1334 با مقدمه‌ای از شجاع الدین شفا به چاپ رسیده‌ است.

مقدمه شجاع الدین شفا بر مجموعه اشعار «اسیر»

یک سال پیش شاید کمی بیشتر بود که من نخستین بار شعری از خانم فروغ فرخزاد خواندم این شعر به نظرم تند و بی پروا اما بسیار زنده و با روح آمد شعری بود که در آن شاعر خود و احساس درونی خویش را بی‌تظاهر و پرده‌پوشی نشان داده بود و شاید همین بی‌ریایی بود که بدان جاذبه‌ای خاص می‌داد.

بعد از آن قطعات بسیار از این خانم در مجلات مختلف منتشر شد که در همه آنها همان هیجان و گرمی و همان صراحت کلام و بی‌ریایی قطعه نخستین پیداست و بدین ترتیب می‌توان گفت که شاعره ما توانسته است در طول این مدت برای خود مکتب مشخصی به وجود آورد که البته هنوز تا حد کمال هنر فاصله زیاد دارد ولی عناصر اصلی این مکتب یعنی قدرت توصیف شور و حرارت فراوانی تجسم بی پرده عواطف و احساسات و توجه خاص به جنبه جسمانی عشق از هم اکنون کاملا مشخص شده است و پیداست که هرچه در آینده بر این مجموعه اضافه شود به احتمال قوی در همین زمینه خواهد بود.

این مکتب شاعرانه مفید است یا مضر و باید یا نباید وجود داشته باشد این نکته اینست که در اینجا مورد بحث نیست زیرا من معلم اخلاق نیستم و قسمت اعظم خوانندگان این کتاب نیز قطعا چنین ادعایی ندارد تازه آنها هم که مدافع سرسخت اخلاق باشند پیش از رسیدگی به وضع اخلاقی این اشعار خیلی گرفتاریهای دیگر دارند که باید طبق قارون الا هم فالاهم بدانها برسند باید به حساب هزاران گناه نابخشیدنی که هر روزه در برابر چشم ما از طرف صلحای قوم صورت می‌گیرد هزاران دزدی قانونی کلاه شرعی هزاران خیانت و فساد سیاسی و اجتماع هزاران دروغ و ریا و پاپوش دوزی و پرونده سازی برسند تا نوبت رسیدگی به حساب هنرمندی شود که گناهش فقط توصیف آن احساساتی است که اگر هم گناهکارانه باشد بسیاری از ما بیش از او از لحاظ داشتن این احساسات گناهکاریم به اضافة این گناهی که خیلی از مدعیان اصلاح دارند و او ندارد که ایشان برای پوشاندن آنچه فکر می‌کنند دست به دامن گناه دیگری می‌زنند که درویی و ریا نام دارد. .

منظور من این نیست که گویندة این اشعار دفاع کرده باشم او خودش مثل هر شاعر هر نویسنده هر هنرمند مسئول اثر هنری خویش است ولی این مسئولیت شخصی شاعر مستلزم کتمان این حقیقت نیست که اگر واقعا باید خطاهای روزمرة ما به مقیاس سنجش در آیند گناهان بیشمار شرعی و عرفی جامعة غرق فسادی که ما در آن زندگی می‌کنیم بسیار سنگین‌تر و نابخشیدنی تر از گناه شاعره‌ای است که برای تطهیر خود رو به آستان پرفروغ هنر برده است نه آنکه مثل بسیاری ظاهر الصلاحان آلوده دامن برای پوشانده چهره‌ واقعی خویش از تاریکی دروغ کمک گرفته باشد. به نظر من آنچه در اشعار این خانم واقعا تازه و جالب است همین جنبه هنرمندانة اعترافات یک زن شاعر و زبردستی او در تجسم صمیمانه احساسات خویش است زیرا موضوع مورد بحث این قطعات خود به خود چیز تازه‌ای نیست که مستحق جنجال باشد ماجرایی است که با پیدایش بشر برای بشر پدید آمده و تا پایان عمر بشر نیز برای او وجود خواهد داشت و بین خودمان بماند کدام یک از ما می‌توانیم ادعا کنیم که هرگز این تمناهای ناگفتنی را در دل خود احساس نکرده‌ایم به قول عیسی آن کس که گناه نکرده است سنگ اول را به سمت گناهکار پرتاب کند.

اگر واقعا باید در اطراف کار یک هنرمند قضاوت شود باید این قضاوت فقط دربارة هنر او صورت گیرد- هیچ عیب ندارد که کسی بگوید شعر این خانم هنوز بینقص نیست . بگوید که در بسیری جاها تعبیراتی بهتر از ‌آنچه شده می‌توانسته است بشود و خیلی از کلمات و جملات می‌توانسته است به صورت محکمتر آورده شده باشد خود شاعر باید بیش از هر کس در پی این قبیل انتقادها و عیبجویی‌ها باشد اما به جای این نوع انتقاد چماق تکفیر برداشتن و مهر «اثار ضاله» بدین اشعار زدن و سراغ حاکم شرع رفتن این کاری است که هزاران سال کرده‌اند و به نتیجه نرسیده‌اند کار آنهایی است که جنازة حافظ و فردوسی را به گورستان مسلمین راه ندادند و از انجام مراسم مذهبی مرگ برای بایرن و آناتول فرانس و کولت خودداری کردند و بسیار هنرمندان و متفکراین غرب را در طول قرنها به دست دژخیمان انکیزیسیون سپردند.

دنیای هنر و ادب در شرق و غرب جهان پر از این تحریمها و تکفیرهاست که هیچ کدام نتوانسته است از پیشرفت هنر جلوگیری کند نیمی از کتاب گلهای اهریمنی بودلر را بعنوان آثار ضاله از طر دادگاه های عالی فرانسه محکوم کردند و اجازة انتشار آنها را ندادند و امروز همین قطعات به نام شاهکارهای ادب در مدارس عالی فرانسه تدریس می‌شود آناکرئون بزرگترین غزلسرای یونان کهن و کلیسای کاتولیک فاسدترین شاعر عهد قدیم خواند و امروز اشعار این شاعر که شباهت عجیبی به غزلیات حافظ ما دارد همراه با اشعار سافو از پرارزشترین اثار شاعرانة یونان کهن به شمار می‌آید خود  سافو شاعره‌ای که همپایه‌ الهه شعر نام گرفته و از بیست و شش قرن پیش تاکنون الهام بخش بزرگ دنیای شعر و هنر بوده از نظر اخلاق امروزی ما فساد مجسم است ولی این فساد مجسم زیبایی و هنر مجسم نیز هست . به همین جهت امروز به ندرت می‌توان مجموعه‌ای از زیباترین آثار ادب جهان یافت که در آن شعری از سافو نشده باشد.

به طور کلی تاکنون بسیار کم اتفاق افتاده است که یک هنرمند به خاطر آنکه اثرش خلاف اخلاق رایج عصر او بوده است همیشه مطرود و محکوم مانده باشد آن چیزی که او را واقعا مطرود می‌کند این است که اثرش با ارزش نباشد بدین جهت است که بسیاری از اشعاری که به مراتب از شهرهای خیام و سعدی و حافظ اخلاقی‌تر و سنگین‌تر بوده‌اند از میان رفته‌اند و شعرهای اینان با همه مباینتی که گاه با مفهوم رایج اخلاق داشته بر جای مانده و روز به روز شهرت و قبول بیشتر یافته است.

اصولا شعرا و نویسندگان از زمانی که نویسنده و شاعر در جهان پیدا شده از این نظر به دو دستة متمایز تقسیم شده اند یک دسته آنها که سنگین و باوقار بوده و به اصطلاح ما دست به عصا راه می‌رفته اند و در بیان عواطف و احساسات خود جانب مقررات اجتماعی و متنانت را رعایت می‌کرده‌اند و یک دسته دیگر آنها که محافظه‌کاری را کنار گذاشته و بند از پای قلم خویش برداشته‌اند این امر در درجة اول بستگی به روحیة خاص خود ایشان و درجه دوم به وضع آزادی فکر و روح اغماض در محیط اجتماعی آنها داشته است و طبعا به مصداق اینکه متاع کفر و دین بی‌مشتری نیست هر کدام از این دو دسته طرفدارانی برای خود یافته‌اند اگر بنا باشد همه آنهایی را که بی پرده سخن گفته‌اند با چماق تکفیر برانیم باید نیمی از ادبیات جهان منجمله تقریبا همه اشعار تغزلی یونان کهن را کنار بگذاریم یعنی متاسفانه زیباترین قسمت ادبیات منظوم مغرب زمین را طرد کنیم.

از همه اینها گذشته نباید از نظر دور داشت که عصر ما دوره‌ای است که در آن مفهوم زیبایی بیشتر با خواص بشری سر و کار دارد نه با فرمول ها و مقیاسهای کلی که سابقا برای سنجش زیبایی به کار می‌رفت به عبارت دیگر دورة ما از لحاظ هنر و زیبایی یک دوره Sensuel است

در آثار ادبی، رمانها، شعرها،‌ پیس‌های تئاتر فیلمهای سینما تصنیفها ، آثار نقاشان و مجسمه سازان حتی در روابط و گفتگوهای روزمرة ما خوب یا بد جنبه جسمانی عشق اهمیت خاصی پیدا کرده که شاید جز در ادب و هنر یونان قدیم نمونه ای برای آن نتوان یافت در بسیاری از رمانهای امروزی ما که به قلم بزرگترین نویسندگان معاصر جهان نوشته شده صحنه‌هایی هست که هیچ نویسنده‌ای در گذشته جرئت نوشتن آنها را نمی‌کرده است ولی در دنیای کنونی هیچ کس از اینکه شعر یک شاعر یا نوشته یک نویسنده با بی پروایی خاص ادبیات امروزی در طرز بیان توام باشد تعجب نمی‌کند و به نظر من تعجب ناشی از انتشار اشعار خانم فرخزاد نیز به همین دلیل دیری نخواهد پایید.

خیال می‌کنم بحث کلی ما دربارة جنبه اخلاقی شعر که شاعره ما از آن جانب پیوسته مورد حمله قرار گرفته است کافی باشد و بهتر باشد که اکنون به سراغ آن جنبه دیگر کار این خانم که باید واقعا مورد مطالعه قرار گیرد یعنی جنبه هنری اثر او برویم که قاعدتا باید هر تفسیر یا اعتراض و انتقادی صرفا متوجه آن باشد در این مورد باید صریحا بگویم که من به استعداد شاعرانه خانم فرخزاد و ذوق طبیعی او در این راه اعتقاد کامل دارم البته در بعضی اشعار این خانم از لحاظ کلمات و عبارات هنوز جای ایراد هست ولی از نظر روح و احساس یعنی آنچه اساس شعر و هنر به شمار می‌رود قسمت اعظم از اشعار او خوب و برخی از آنها عالی است. در این اشعار تقریبا هیچ جا تصنع به کار نرفته و در سرتاسر کتاب خواننده احساس می‌کند که شاعر صمیمانه و بی‌ریا با او یا به عبارت صحیح‌تر با خودش حرف می‌زند به طوری که می‌توان این اشعار را نمونه ای بارز از ادبیات شخصی دانست که غالبا در عالم ادب اروپا بدان اشاره می‌کنند اگر شعر واقعی آن زبان روح و دل باشد که ظاهر آرایی و زیب و زیوری جنبه صمیمیت شار را به خاطر افزایش جلوه ظاهری شعری کم نکرده باشد در آن صورت به نظر من باید شعر خانم فرخزاد را یک شعر حقیقی دانست.

نکته دیگری که در این اشعار جلب توجه می‌کند دینامیسم خاص آنهاست تقریبا همه قطعات این کتاب با این حرارت و شور درونی این شدت هیجان و تندی احساس درآمیخته است همه جا شاعر بی‌انکه غالبا خود متوجه باشد دنبال آن می‌گردد که روح و قلب خودش را با احساس ی با خاطره‌ای با رنجی با امیدی تحریک کند و به اصطلاح بدان شلاق بزند همه جا دنبال هیجان می‌گردد همه جا از ارامش و خاموشی گریزان است اگر امید شدید پیدا نکند دست به دامن نومیدی شدیدی می‌زند اگر خاطره‌ای از گذشته به سراغش نیاید برای خود آینده‌ای پر اضطراب می‌تراشد به همین جهت احساس او یک نوع احساس وحشی است گناه ، هوس ، مستی ، حسرت ، درد، تلخی، ناله، رنج، غرور، خشم ؛ اینها کلماتی است که پیاپی به کار رفته و در حقیقت تار و پود اصلی اشعار او را تشکیل داده است و خوب می‌توان دید که همه اینها مظاهر مختلفی از نوع خاص و تند احساس است که بیشتر با جسم و حواس ما سروکار دارد نه با روح و فکر ما شعر این خانم از این لحاظ نزدیکی بسیاری با آثار شاعره‌های آمریکای جنوبی دارد که در آنها تقریبا همیشه این جنبه پر حرارت و جسمانی احساس اساس شعر به شمار می‌یاد و نظیر آن را با این صورت وحشی در اثار شاعره‌های اروپایی به ندرت می‌توان یافت زیرا در نزد شاعره‌های اروپا این احساس غالبا با بیانی ارامتر توصیف می‌شود که ریزه کاری و لطافتی بیشتر ولی هیجان و حرارتی کمتر دارد قطعاتی مانند رویا شراب ، خون ، ناشناس، خسته ، گریز و درد این نوع احساس شاعر را خوب نشان می‌دهد قطعة عصیان که شاید از آلفونسینا استورنی شاعره آمریکای جنوبی الهام گرفته باشد یک تصویر زنده و عالی از روح ناراحت شاعر است که سراغ خوشبختی نمی‌گیرد بلکه سراغ حرارت و هیجان می‌گیرد.

با این وجود شاعر همه جا از این حرارت و هیجان احساس رضایت نمی‌کند گاهی می‌بینیند که با همه تلاشهای خود بدانچه می‌خواسته نرسیده آن وقت دست به دامن چیزی قویتر از همه اینها می‌زند. سراغ نیرویی را می‌گیرد که برای شکستن و خرد کردن او قدرت کامل داشته باشد نمونة عالی این طرز احساس او قطعه در برابر خدا است که به عقیدة من بهترین قطاه این مجموعه است در این جا شاعر دریچه دل خود را یکسره باز می‌کند تا فریادهایی را که در دل دارد و در پیرامون خود گوش شنوایی برای آنها نمی یابد به گوش خدای خویش برساند.

جای دیگر این فریاد نومیدی صورت تسلیم و رضایی درد آلوده صورت فرار از دست خویشتن دارد ولی این فرار نیز با ارامش درون همراه نیست مثل همیشه با درد و تلخی و حرارت درآمیخته است.

به طور کلی از لحاظ قدرت احساس و دوری از تصنع و صداقت در بیان عواطف و همچنین از نظر دینامیسم درونی شعر خانم فرخزاد واقعا با ارزش و جالب است و من یقین دارم که شاعرة جوان ما خواهد توانست در آینده در این مکتب خود آثاری بهتر و عمیق‌تر پدید آورد از نظر طرز بیان نمی‌توان انکار کرد که شعر او به طور کلی محتاج به پرورش و تکامل است خیلی از این اشعار هست که واقعا خوب است ولی خیلی اشعار دیگر نیز در این مجموعه هست که در آنها زیبایی کلام با لطف مضمون برابری نمی‌کند و باید زمانی بگذرد تا این قبیل سستی‌ها به کنار رود و شکل ظاهری این اشعار همان استحکام و قدرتی را پیدا کند که در همه آنها از لحاظ روح و احساس وجود دارد به شرط آنکه این افزایش لطف کلام قدرت احساس و جنبة خاص وحشی را که در این اشعار نهفته است و امتیاز اساسی آنها به شمار می‌رود کم نکند.

یقین دارم اگر گرفتاریهای زندگی بگذارد و محیط پرتشویش و اشفته ما روح پرحرارت این شاعره تازه نفس را که صاحب قریحه و استعداد خداداد فراوانی است در هم نشکند آینده خانم فرخزاد را یکی از شخصیتهای جالب ادب امروز ما خواهد شمرد . متنها امیدوارم این پیشرفت برای او خیلی گران تمام نشود زیرا عادتا هنرمندان موفقیت خود را در عالم هنر به قیمت خوشبختی خویش خریداری می‌کنند.

عنوان مجموعه اشعار بعدی فروغ فرخزاد دیوار است این مجموعه در سال 1335 چاپ شد شعرهای مجموعه دیوار در واقع دنباله مسیر اسیر است همان مضامین در این اشعار با صراحت بیشتر دستمایه شاعر قرار گرفته است دیوار در واقع بیان دغدغه یک دختر جوان است و در بخش هایی از آن در بیان این دغدغه توفیق فراوان یافته است از جمله مثلا در شعر با اینکه دانش و خرد سبب نمود برترین نیرو برای آدمیان است اکنون تو باید به کمک جلوه‌های افسون و سحر از اهریمن نیرو بگیری.

مجموعه عصیان شامل هفده قطعه شعر از فروغ فرخزاد است این مجموعه در سال 1336 چاپ شد از میان قطعات این مجموعه دو قطعه عصیان بندگی و عصیان خدایی نسبتا طولانی نیست این مجموعه همچنانکه از عنوان مجموعه و نام اشعار اصلی آن بر می‌آید بیانگر عصیان و سرکشی روح شاعر است . فروغ فرخزاد در این اشعار ره بیان تضادهای درونی خویش می پردازد و اعتراض خود را نسبت به وضع موجود و سرنوشت بشر بیان می‌کند.

عصیان در واقع بیان سطحی اما صریحی است از ماجرای پایان ناپذیر جبر و اختیار انسانی که در عصیان تصویر می‌شود عروسکی است بازیچه دستان خدا و هرچه از او سر می زند نه به اراده او بلکه خواست و اراده دیکته شدة خداست شیطان تنها بهانه‌ای است برای گمراهی ادمیان و او خود بازیچه و قربانی خداست

تقدیس ابلیس البته پیش از این در ادبیات صوفیانه ایران سابقه داشته است چنانچه در اقوال حلاج و عین القضاه و صوفیانی از این دست اشاراتی در این بابت می‌توان یافت اما روشن است که زمینه فکری فروغ فرخزاد تناسبی با این سابقه ندارد فروغ فرخزاد اصالت را به لذت می‌دهد البته منظور او از لذت لذت شهوانی است و به همین سبب ابلیس را که مظهر گناه و شهوت است می‌ستاید با او همدردی می‌کند او را می‌نوازد و می‌پرستد فروغ فرخزاد در این مجموعه از نظر زبان نسبت به اسیر و دیوار پیشرفتهای بسیاری داشته است اشعار این دفتر از جهت فرم و ساختار از اشعار فبلی او از جایگاه بالاتری برخوردارند لغزشهای زبانی او بسیار کم است و ایرادات ساختاری به ندرت در این مجموعه مشاهده می‌شود ترکیبات و تلمیحات او در این اشعار نسبتا غنی است صور خیال و آرایش های کلامی در این مجموعه نسبت به اشعار پیشین او قابل توجه است فروغ فرخزاد به جای مقدمه در آغاز این دفتر بخشهایی را از تورات و قران نقل کرده است این نقل قولها عمدتا از صفات قهریه خداوند حکایت می‌کند و در واقع مجموعه عصیان عکس العمل شاعر در مواجهه با این آموزه‌های دینی است او این صفات قهریه را بیش از حد طاقت بشر تلقی می‌کند و انتظار رحمت بشری را از جانب خداوند دارد همین توقع او را به دامان ابلیس می‌غلتاند و تحفة او را که همان لذت مادی و شهوانی است پذیرفتنی‌تر می‌یابد.


 مقدمه (مجموعه عصیان):

ای خداوند مسکن ما تو بوده‌ای در جمیع نسلها قبل از آنکه کوه‌ها به وجود آید و زمین و ربع مسکون را بیافرینی از او تا به ابد تو خدا هستی انسا را به غبار بر می‌گردانی و می‌گویی ای بنی آدم رجوع نمایید زیرا که هزار سال از نظر تو مثل دیروز است که گذشته باشد و مثل پاسی از شب و مثل سیلاب ایشان را رفته و مثل خواب شده‌اند بامدادان مثل گیاهی که می‌روید بامدادن می‌شکفد و می‌روید شامگاهان بریده و پژمرده می‌شود زیرا که در غضب تو کاهیده می‌شویم و در خشم تو پریشان می‌گردیم چون که گناهان ما را در نظر خود گذارده‌ای و خفایای ما را در نور روی خویش زیرا که تمام روزهای ما در خشم تو سپری شده و سالهای خود را مثل خیالی به سر برده‌ایم ایام عمر ما هفتاد سال است و اگر از بنیه هشتاد سال باشد لیکن فخر آنها محنت و بطالت است زیرا به زودی تمام شده پرواز می‌کنیم کیست که شدت خشم تو را می‌داند و غضب تو را چنانکه از تو می‌باید ترسید صبحگاهان ما را از رحمت خود سیر کن تا تمامی عمر خود ترنم و شادی نماییم ما را شادمان گردان به عوض ایامی که مبتلا ساختی و سالهایی که بدی را دیده‌ایم و عمل دستهای ما را بر ما استوار ساز عمل دستهای ما را استوار گردان.

من آن مردم هستم که از عصای غضب وی مذلت دیده‌ام او مرا رهبری نموده به تاریکی درآورده است و نه به روشنایی به درستی که دست خویش را تمامی روز به ضد من بارها برگردانیده است گوشت و پوست مرا مندرس ساخته و استخوانهایم خرد کرده است به ضد من بنا نموده مرا به تلخی و مشقت احاصه کرده است مرا مثل آنانی که از قدیم مرده‌اند در تاریکی نشانده است گرد من حصار کشیده که نتوانم بیرون آمده و زنجیر مرا سنگین ساخته است و نیز چون فریاد و استغاثه می‌نمایم دعای مرا منع می‌کند راه‌های مرا با سنگهای تراشیده سد کرده است و طریقهایم را کج نموده است او برای من خرسی است در کمین نشسته و شیری که در بیشة‌خود می‌باشد راه مرا منحرف ساخته مرا دریده است و مرا مبهوت گردانیده است کمان خود را به گرده‌های من فرو برده است مرا به تلخیها سیر کرده و مرا به افسنتین مست گردانیده است دندانهایم را به سنگ ریزه‌ها شکسته و مرا به خاکستر پوشانده است تو جان مرا از سلامتی دور انداختی و من خوشبختی را فراموش کردم تو البته به یاد خواهی آورد زیرا که جان من در منحنی شده است و من آن را در دل خود خواهم گذراند و از این سبب امیدوار خواهم بود از رافتهای خداوند است که تلف نشدیم زیرا که رحتمهای او بی زوال است.

رستاخیز نزدیک شده و ماه بشکافت اگر معجزه‌ای ببیننده روی بگردانند و گویند جادویی مستمر است تکذیب کردند و هوسهای خویش را پیروی کردند و هر کاری را قراری هست از اخبار سلف چیزها سوی ایشان آمد که مایه جلوگیری در آن هست حکمتی رساست اما بیم رسانان سودشان نمی‌دهند آن روز که دعوتگر به چیزی ناخوش آیند دعوت می‌کند روی از ایشان برگردانند با دیدگان فرو افتاده از گورها بیرون می‌شوند و گویی ملخهای پراکنده‌اند شتابان سوی دعوتگر شوند و کافران گویند این روزی سخت است پیش از آنها قوم نوح تکذیب کردند بندة ما را تکذیب کردند و گفتند دیوانه ایست و ناروا شنید پس پروردگارش را بخواند که پروردگار من مغلوبم پس انتقام بگیر و درهای آسمان را به روی آبی که می‌ریخت گشودیم و زمین را چشمه ها بشکافتیم و آب زمین و آسمان برای کاری که مقدر شده بود به هم پیوست او را به چیزی که تخته ها و میخها داشت برداشتیم که به مراقبت ما روان بود و توفان جزای کافران بود و آن را نشانه‌ای وا گذاشتیم آیا پند پذیری هست عذاب کردن و بیم دادن های من چگونه بود آیا پند پذیری هست عادیان نیز تکذیب کردند و عذاب کردن و بیم دادن چه سان بود و توفانی سخت به روزی شوم و پر شئامت به آنها فرستادیم که مردم را از جا همی کند گویی تنه‌های نخل از ریشه بر آمده بود عذاب کردن و بیم دادنهای من چه سان بود آیا پند پذیری هست ؟ ثمودیان نیز بیم رسانان را تکذیب کردند گفتند ایا انسانی از خودمان را که تنهاست پیروی کنیم که قرض ضلال  و جنون خواهیم بود چگونه از میان ما وحی بر او نازل شده او دروغ پیشه‌ای خود پسند است فردا خواهند دانست دروغ پیشه خود پسند کیست ؟ما این شتر را برای امتحان ایشان می‌فرستیم مراقبشان باش و صبوری کن و آنها را خبر ده که آب میانشان قسمت شده و قر حقابه‌ای مشخص گردیده است پس رفیق خویش را ندا دادند و سلاح برگرفت و ناقه را بشکست عذاب من و بیم دادنهای من چگونه بود یک صیحه بر آنها فرستادیم و چون علف خشک ریز ریز شدند آیا پندپذیری هست قوم لوط نیز بیم رسانان را تکذیب کردند و باد ریگباری به آنها فرستادیم مگر خاندان لوط که سحرگاهی نجاتشان دادیم نعمتی از جانب ما بود و هر که سپاس دارد پاداش او چنین دهیم لوط ایشان را عذاب ما ترسانید اما با بیم رسانان چنین مجادله کردند و ناجوانمردانه از او خواستند تا از مهمانانش کام بستانند و دیدگانشان را محو کردیم عذاب من و بیم دادنهای مرا بکشید بامدادی عذاب پیوسته بدیشان رسید عذاب بیم دادنهای مرا بکشید آیا پند پذیری هست فرعونیان را نیز بیم رسانان آمدند همه آیه‌های ما را دروغ شمردند و چون گرفتن نیرومند مقتدری بگرفتیمشان ایا کافران شما از آنها بهترند یا شما را در کتابهای آسمانی برائتی هست و یا می‌گویند ما گروهی هستیم که یاری همدیگر می‌کنیم به زودی این جمع شکست می‌خورد و پشت به جنگ می‌کنند بلکه موعدشان رستاخیز است و رستاخیز سخت‌تر است و تلختر حقا گنهکاران قرین ضلال و جنونند روزی که به چهرة آرامش کشیده شوند و گویندشان تماس جهنم را بچشند ما همه چیز را به اندازه آفریده‌ایم فرمان ما جز یکی نیست چون به هم خوردن چشم نظایر شما را هلاک کرده‌ایم ایا پندپذیری هست و هرچه کرده‌اند در نامه هاست و هر کوچک و بزرگی به قلم رفته است.

پرهیزگاران در باغهایند و جویبارها در جایتگاهی پسندیده نزد پادشاهی مقتدر.......

آخرین مجموعه شعری که فروغ فرخزاد خود آن را به چاپ رساند مجموعه تولدی دیگر است این مجموعه شامل 31 قطعه شعر است که دربین سالهای 1338 تا 1342 سروده شده است اشعار این مجموعه را به هیچ وجه نمی‌توان با مجموعه‌های اسیر دیوان و عصیان مقایسه کرد چه از لحاظ ساختار زبانی شعر و چه از نظر محتوا و این مجموعه را می‌توان تولد تازه شاعر در عالم شعر پنداشت قطعه تقدیم نامه کتاب (همه هسمی من ایه تاریکیست ....)

که به ابراهیم گلستان تقدیم شده و خود بخشی از قطعه تولدی دیگر است خود حکایت از تحولی بنیادین در شعر فروغ فرخزاد دارد در این مجموعه اشعار قابل اعتنا و ماندگاری را می‌توان نشانداد شاید برجسته ترین شعر این مجموعه را بتوان همین قطعه تولدی دیگر دانست قطعه به علی گفت مادرش روزی ... نیز از نظر زبان و قالب تجربة تازه‌ای است و البته در ردیف اشعار قابل توجه این مجموعه خود او بارها به این نکته اشاره کرده بود که تنها مجموعه تولدی دیگر را در خور اعتنا می‌داند و آثار پیشین خود را تنها به عنوان تجربه‌هایی ناقص تلقی می‌:ند.

با مرگ غیر منتظره فروغ فرخزاد در بهمن ما ه 1345 بر اثر سانحة رانندگی دفتر شعر او بسته شد اما نه برای خوانندگان چرا که مقداری از اشعار او که پس از مجموعه تولدی دیگر سروده شده بود اما هنوز به چاپ نرسیده بود چاپ شد عنوان این مجموعه برگرفته از نخستین قطعه شعر مجموعه بود ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد اشعار این مجموعه همان سیر تکاملی را که از تولدی دیگر آغاز شده بود طی می‌کند.

قضاوت درباره شعر یک شاعر و مشخص کردن جایگاه او در تاریخ شعر معاصر البته کار دشواری است اما می‌توان فارغ از قضاوتها و حکم صادر کردنها آثار یک شاعر را خواند در آن تامل کرد و به عنوان یک واقعیت ملموس پذیرفت برای شناخت و فهمر بهتر اشعار فروغ فرخزاد غیر از اگاهی از حوادث زندگی شخصی او مطالعه سخنان او درباره شعر و ادبیات به ویژه قضاوتهای خود او درباره اشعار خودش البته بیشتر و بهتر از هر چیزی می‌تواند راهگشا باشد از این رو بخشهایی از سخنان و مصاحبه‌های او را که پس از چاپ تولدی دیگر در مطبوعات ادبی آن زمان منعکس شد در اینجا نقش شد در اینجا نقل می‌کنیم به نظر می‌رسد آگاهی از عقاید او درباره مسایل مطرح در حوزه ادبیات معاصر اعم از وزن قالب سبک فکر پیشگامان این عرصه و .... می‌تواند ما را در درک و شناخت بهتر اشعار او راهنمایی کند.

با یادآوری این نکته که در این سخنان اگرچه نوعی پراکندگی و گسیختگی به چشم می‌خورد اما در واقع همه در یک راستا روشنگر گوشه‌هایی از ابهامات هستند که نمی‌توان آنها را از هم بی‌ارتباط دانست گسیختگی این مطالب هم بدان جهت است که این گفتار در واقع تلفیقی از چندین مصاحبة فروغ فرخزاد است که در چند نشریه آن روزگار به چاپ رسیده است.


منبع و مأخذ:

سایت :

www. Arayeazad.com

/poet/foroogh.htm

www.foroghfarrokhzad.org

www.zana waga zine.com


نظرات 1 + ارسال نظر
alirezza_bmr پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1395 ساعت 02:46

kheyli khub & mofid bud. mamnun.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد